خلاصه کتاب بازار آری، کاپیتالیسم نه

آنارشیسم: طرفدار آزادی کامل در هر کار، حتی هزینه های امنیتی و … از طرف دولت نباید باشد بلکه توسط گروه های داوطلب ارائه شود و در این مورد هم بازار شکل بگیرد. یا ازدواج و طلاق قانونی هم نوعی محدودیت است که فرد را از آزادی و انتخاب آزادانه محروم میکند و اختیار را از او سلب کرده و کارایی و مطلوبیت را کم میکند.
معتقد است نظام سرمایه داری به واسطه ی انحصارهای مختلف مثل انحصار زمین و انحصار امنیتی و شبکه های ارتباطی و تعرفه ها و … جلوی آزادی را گرفته و حتی قوانین به نفع کارتلهای بزرگ و برای جلوگیری از ورود رقبا نوشته میشوند و این باعث میشود افراد و کارگران نتوانند شغل مستقل خود را داشته باشند و مجبور باشند زیر دست دیگران و به سختی کار کنند و درگیر مخارج مختلف مثل بیمه های اجباری و وامهای سنگین برای خانه و … باشند. در حالی که اگر بازار کاملا آزاد بود، حتی هر کس میتوانست بانک تاسیس کند، هزینه های مالی و دیگر هزینه ها کمتر میشد و به این ترتیب حتی اجاره بها هم کاهش میافت.
آنارشیسم از آنجا که به دنبال مساله اجتماعی است به نوعی بسیار نزدیک به سوسیالیسم است. با این تفاوت که دولت سرمایه داری را یک انحصارگر میداند و در واقع غیر از کسانی که حامی پادشاه یا دولت گرایی هستند، همگی سوسیالیست میباشند.
بنجامین تاکر: تعریف متداول از سوسیالیسم ناقص است و فقط نوع سوسیالیسم دولتی را در بر دارد. به اختصار میتوان گفت سوسیالیسم مبارزه با نزول خواری است و آنارشیسم نبرد با حاکمیت است. این دو با هم همپوشانیهایی دارند.
آنارشیست ها میگویند کارگر در رقابت با کارفرما آزاد نیست. چون به میل خودش هرچقدر بخواهد نمیتواند به کارفرما یا مزرعه دار بدهد. لذا در بازارها رقابت آزاد ( که یکی از ارکان آنارشیسم است وجود ندارد.
ولی نمیخواهند چیزی را از کسی بگیرند و به دیگری بدهند. فقط میگویند اگر عرضه و تقاضا درست باشد، رقابت و توزیع درست میشود.
کمونیست ها میگویند کسی ک ضعیف تر است نباید کمتر از دیگران درآد داشته باشد (حدودا) و همه برابرند.
آنارشیستها می گویند این مثل صدقه دادن ایگست و درست نیست.  الان ممکن است این نابرابری باشد ولی اگر آزادی انتخاب وجود داشته باشد، افراد به مرور و به راحتی به سمت کارهایی میروند ک در آنها توانایی بالاتر دارند و نابرابری کم میشود.
آنارشیسم تا حدودی نزدیک به تعاونی است
بنجامین تاکر 1884 : دو نوع بشر داریم: سوسیالیست و دزد. دزد کسی است که به فکر بهبود شرایط آحاد جامعه و کسب درآمد و ثروت فقط از راه کار نیست. سوسیالیسم در واقع جنبش مبارزه با نزول خواریست. ولی عده ای از پلیدی نزول خواری مطلعند و با حماقت فکر میکنند با کمک حاکمیت میتوانند به این هدف برسند در حالی که نتیجه ای جز تحقیر افراد و فساد در جامعه ندارد.

لیبرتارین ها قائل به حقوق مالکیت نیستند چون:
انحصار است که یک فرد برای مدتی استفاده میکند
بسیاری از اختراعات قبل از وجود قانون کپی رایت بوده
بسیاری آثار هنری قبل از 1900 هم دارایی ملی هستند و چاپ میشوند و فروش هم دارند.
چون قبول دارند که کپی بی اجازه بی اخلاقی است، راهکار میدهند:
راهکار در تحریم داوطلبانه خاطیان است. کسی که بی اجازه میفروشد را تحریم کنیم( همان کپی رایت است ولی غیر دولتی و ضعیف!)
در آمریکا علی رغم ظاهر آزادی اقتصادی،شرکتهای بزرگ به دنبال گسترش کنترل دولت بودند تا بتوانند جلوی رقابت های سنگین بر سر قیمت و سود را بگیرند و همین اتفاق الان هم افتاده و شرکتهای بزرگ همه جا را احاطه کرده اند.
یکی از سناتورهای آمریکایی میگوید باید آموزش اجباری داشته باشیم تا جلوی فروپاشی از درون را بگیریم. یعنی فکر ها را شستشو دهیم تا به دنبال تغییر شرایط نباشند.
راهکار جایگزین بیمه: آمریکا در اوایل قرن 19 بجای بیمه نهادها و انجمن های خیریه داشت که اعضا مخصوصا کارگران حق عضویت کمی می دادند و در ازای این حق عضویت، یا هزینهجم خدمات پزشکی را میگرفتند، یا انجمن پزشکی استخدام میکرد و اعضا خدمات پزشکی رایگان میگرفتند. هر فرد حق عضویت اندازه یک روز کاری برای یک سال میداد و از این خدمات استفاده میکرد، در حالی که هر بار مراجعه به پزشک بصورت آزاد به اندازه همین حق عضویت هزینه داشت. پزشکان اعتراض داشتند و میگفتند رقابت زیاد شده و ورشکستگی پیش میاد و … دولت کم کم محندودیت گذاشت و خدمات رایگان پزشکی و … تا انجمن ها تعطیل شدند و در سال 1990 که قیمت خدمات پزشکی خیلی بالا بود، دولت قدرت نداشت و بحران پزشکی پیش آمد.
فقر نتیجه ی دخالت های دولت است. اینکه افراد نمیتوانند در خانه های اشتراکی زندگی کنند، هرجایی مسکن بسازند، راحت کسب درآمد کوچک داشته باشند و همینها جلوی نجات از فقر را میگیرند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back to Top